دبیرستان امیر کبیر


دبیرستان امیر کبیر
فعالیتهای آموزشی و پرورشی دبیرستان امیرکبیرنهاوند

Main My profile designer
در باره ي ما

وب سایت امیرکبیر به منظور پیشبرد اهداف آموزشی وپرورشی وتعامل همکاران ،دانش آموزان واولیا راه اندازی شده است .
پيوند روزانه
تلاوت آنلاین قرآن
شبکه رشد
دوره های ضمن خدمت همکاران
فیش حقوقی فرهنگیان
سایت رهبری
شبکه های تلویزیونی
قرآنی شناسی
قرآنی
قرآنی
کنجکاو
نهاوند شناسی
یاهو
آموزش وپرورش
سایت تبیان
:: تمام پيوندها ::
جستجو در سايت
"لطفا از کلمات کليدي براي جستجو استفاده کنيد !!!


طراح قالب

Www.LoxBlog.Com
محرم ماه خون

 

شميم عاطفه در کوچه ها رها شده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

 

وزيده در همه جا عطر سيب حضرت عشق

قسم به ساحت گريه قسم به ساحت عشق

 

دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد

به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد

 

دوباره ماه محرم، رسيده ماه عزا

غروب غربت جانکاه سيدالشهدا

 

صدا صداي قديمي طبل و زنجير است

فضا فضاي صميمي ولي چه دلگير است

 

خروش ناله‌ي حيّ علي العزا در راه

دوباره قافله‌ي روضه هاي ثارالله

 

برات گريه دوباره به چشممان دادند

 به ما حسينيه‌ي‌ گريه را نشان دادند

 

حسينيه است؟ نه، خيمه؟ نه، کربلا اينجاست

مزار خون خدا في قلوب من والاست

 

محرم آمده آقا صدايمان کردي

براي عرض ارادت، جدايمان کردي

 

لياقتي بده تا روضه خوان تو باشم

عنايتي که فقط در امان تو باشم

 

بگير دست مرا وقت خسته حالي ها

پري بده به دلم در شکسته بالي ها

 

مرا به غربت بي انتهاي خود بردي

شبي که گوشه‌ي‌ صحن و سراي خود بردي

 

هنوز ندبه‌ي غم در رواق تو جاري است

هنوز داغ عطش بين باغ تو جاري است

 

صداي مرثيه‌ي آب آب مي آيد

صداي گريه‌ي‌ طفل رباب مي آيد

 

هنوز علقمه لب تشنه‌ي لب سقاست

هنوز چشم حرم در مصيبتش درياست

 

اميد اهل حرم مي رود به قربانگاه

و يا به سوي منا مي رود ذبيح الله

 

شکسته قلب حرم، يا مجيب مي گويد

نگاه خسته اي أين الحبيب مي گويد

 

از آسمان و زمين تير و دشنه مي بارد

ز هر کرانه فقط تيغ تشنه مي بارد

 

صداي ناله‌ي أمن يجيب مي آيد

صداي روضه‌ي‌ شيب الخضيب مي آيد

 

خميده خواهري انگار مي رود از حال

گمان کنم که رسيده حوالي گودال

 

ميان هلهله‌ي بي امان چه مي بيند؟

ميان نيزه و تير و سنان چه مي بيند؟

 

نه سيدالشهدا بر جدال طاقت داشت

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

 

هوا ز باد مخالف چو قيرگون گرديد

عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد

 

بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمين افتاد

********

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا حسین
* * *
کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار به رو زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهی سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهی برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
آن انتقام گر نفتادی بروز حشر
با این عمل معاملهی دهر چون شد
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
* * *
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهی انبیا زد
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهی ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهی خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
* * *
چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهی ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
* * *
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهی رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهی آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهی محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
* * *
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
* * *
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعرهی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
* * *
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
* * *
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهی عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
* * *
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهی طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان
در دیدهی اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازین نظم گریهخیز
روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد
* * *
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چها درین ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زاده زیاد نکرداست هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده توسط سيد ر- ناظري | لينک ثابت |پنج شنبه 3 آذر 1385برچسب:,|


آخرين مطالب


موضوعات
معرفی مدرسه معرفی کادر آموزشگاه مدیر آموزشگاه کادر اجرایی دبیران گالری عکس عکس اهداء جوایز انتخابات شورای دانش آموزی هفته بهداشت روان غبار روبی نمازخانه و برگزاری نماز جماعت دانلود نرم افزار کارنامه دانش آموزان کلاس 101 کلاس 102 کلاس 201 کلاس 202 کلاس 301 کلاس 302 کلاس 402 اخبار آموزشگاه برنامه هفتگی آموزشگاه برنامه سالانه آموزشگاه برنامه های اقدام شده برنامه های در دست اقدام کلاس های تقویتی دروس کلاسهای تقویتی برنامه کلاس های تقویتی زمان ونحوه برگزاری کلاسهای تقویتی مطالب آموزنده مقالات آموزشی وپرورشی پروژه مهر 90 ستادپروژه مهر تصاویر قبل و بعد از اقدامات مناسبت ها جلسات ٰانجمن ها و شوراها شورای دبیران انجمن اولیا ومربیان شورای مدرسه شورای دانش آموزی آزمون آنلاین بانک سوالات پایه اول پایه دوم پایه سوم سال چهارم سوالات کنکور89 هدایت تحصیلی مرکز مشاوره ای رشد نموداردرصد قبولی آموزشگاه نموداردرصدقبولی دیماه 90 انیمیشن درسی انیمیشن های فیزیک
پيوند وبلاگ

اپلود عکس آموزش وپرورش نهاوند آموزش علوم تجربی راهنمایی پروفايل مدير سايت

 





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

آرشيو
ارديبهشت 1391
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
نويسندگان
نويسنده وبلاگ :
سيد ر- ناظري
آمار سايت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS
لوگوي دوستان
موزيک و کد جاوا

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 211
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 223
بازدید ماه : 260
بازدید کل : 5023
تعداد مطالب : 238
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 2